حمایت روانی در جنگ: راهنمای خانواده برای کودکان و بیماران روانی مزمن
جنگ و شرایط بحرانی نظامی، علاوه بر تهدید سلامت جسمی، بهشدت سلامت روانی افراد را نیز در معرض خطر قرار میدهد. کودکان و بیماران مبتلا به اختلالات روانی مزمن دو گروه آسیبپذیر هستند که در موقعیتهایی نظیر حملات موشکی، آژیرهای خطر، تخلیههای اضطراری و ناامنی روانی عمومی بیشترین نیاز به حمایت روانی را دارند.
در این نوشتار: واکنشهای اولیه روانی در این دو گروه، نقش خانواده در پیشگیری از بحران روانی و توصیههای رفتاری و مراقبتی فوری و بلندمدت بررسی میشود. تحلیل حاضر با تکیه بر منابع علمی بینالمللی و تجارب تطبیقی در جنگهای اخیر (اوکراین، غزه و …) ارائه میکند، راهکارهایی متناسب با بستر فرهنگی ایران ارائه میکند. والدین کودکان و خانوادههایی که از فرد مبتلا به بیماری روانی مزمن نگهداری میکنند میتوانند از این راهبردها برای حفظ سلامت روان عزیزان خود بهره گیرند.
واکنشهای روانی اولیه در دو گروه هدف
کودکان
قرار گرفتن در معرض صحنههای جنگ یا حتی شنیدن اخبار و صداهای مربوط به آن میتواند واکنشهای شدید روانی در کودکان ایجاد کند. ترس شدید، اضطراب، بهت و شوک از جمله احساسات طبیعی کودکان در بحران جنگی است. بسیاری از کودکان در موقعیت حملات و آژیر خطر دچار وحشتزدگی، گریههای غیرقابلکنترل یا سکوت و انجماد رفتاری میشوند. علائم روانی شایع در کودکان: شامل کابوسهای شبانه، بیقراری، چسبندگی به والدین، پسرفت به رفتارهای کودکانهتر (مثل شبادراری یا مکیدن انگشت) و شکایتهای جسمانی مانند سردرد یا دلدرد است. پژوهشها نشان دادهاند که تقریبا نیمی از کودکان درگیر جنگ دچار نشانههای استرس پس از سانحه (PTSD) و افسردگی میشوند. برای نمونه، در بررسیای که روی ۷۹۲۰ کودک قرارگرفته در معرض جنگ انجام شد، ۴۷ درصد مبتلا به PTSD، حدود ۴۳ درصد افسردگی و ۲۷ درصد اضطراب داشتند. منبع: این اطلاعات از BoldScience بهدست آمده است.بیماران روانی مزمن
افراد مبتلا به اختلالات شدید و مزمن روانی (مانند اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، افسردگی اساسی مزمن و سایر بیماریهای جدی روانی) در شرایط بحرانی بهدلیل شکنندگی وضعیت روانیشان بسیار آسیبپذیرند. تقریبا ۲۲ درصد از جمعیت درگیر جنگ طی دهه گذشته دچار یکی از اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، PTSD، دوقطبی یا اسکیزوفرنی شدهاند. این اطلاعات از سازمان بهداشت جهانی گرفته شده است. این افراد به سختی میتوانند رویدادهای استرسزا را پردازش کنند و بحران ممکن است علائم بیماری آنها را تشدید نماید. پریشانی شدید و علائم استرس پس از سانحه در بیماران با اختلالات روانی شدید (SMI) ممکن است پس از فاجعهها یا حملات شدید افزایش یابد. تحقیقات متعدد نشان میدهد که افراد با بیماری روانی شدید معمولاً پیشینهی مواجهه با تروماهای متعدد دارند و در شرایط جنگ ممکن است مجدداً آن خاطرات و علائم را تجربه کنند. منبع: این اطلاعات از ResearchGate بهدست آمده است. واکنشهای اولیه در این بیماران میتواند بهشکل تشدید توهمها و هذیانها (مثلا اشتباه تفسیر کردن صداهای آژیر یا انفجار)، افزایش اضطراب و ترس، سردرگمی در درک واقعیت و حتی حملات پانیک بروز کند. برخی ممکن است دستورات ایمنی (مثل رفتن به پناهگاه) را بهخوبی درک نکنند یا همکاری لازم را نشان ندهند که این خود خطرهای جدی برای سلامتشان بههمراه دارد. برای مثال، گزارشهایی از سازمان بهداشت جهانی وجود دارد که نشان میدهد نیروهای امنیتی در بحبوحه بحران بهدلیل عدم درک فرمانها توسط فرد مبتلا به روانپریشی، به وی شلیک کردهاند. علاوه بر این، شرایط جنگ میتواند عود اختلال روانی را تحریک کند؛ استرس شدید، انزوای اجتماعی، وقفه در درمان و احساس ناامیدی همگی عواملی هستند که خطر عود علائم یا بدتر شدن وضعیت بیمار را افزایش میدهند. این اطلاعات از ResearchGate گرفته شده است. بهعنوان علامتهای هشداردهنده، خانواده باید به بیخوابی شدید بیمار، امتناع از مصرف دارو، صحبتهای نامفهوم یا تشدید افکار هذیانی، کاهش شدید اشتها یا بهداشت شخصی، و بروز رفتارهای پرخاشگرانه یا انزوای کامل توجه ویژه کنند. ظهور هر یک از این موارد میتواند نشاندهنده وخامت حال روانی بیمار باشد و نیاز به درمان فوری داشته باشد.نقش خانواده در پیشگیری از بحران روانی
خانواده و مراقبان نزدیک، نقشی اساسی در کاهش اثرات روانی جنگ بر کودکان و بیماران مزمن روانی ایفا میکنند. حضور حمایتگرانه و فعال خانواده مانند یک سپر محافظ در برابر آسیبهای روانی عمل میکند. پژوهشها حاکی از آن است که یکی از مهمترین عوامل تابآوری کودکان در برابر تروما، رابطهی مستحکم با والدین و مراقبانشان است. این اطلاعات از BoldScience گرفته شده است. در یک مطالعه روی ۷۱۰ نوجوان جنگزده، آنهایی که دچار مشکلات روانی جدی نشدند، اغلب والدینی داشتند که زمان بیشتری را با فرزندان خود سپری میکردند و از نظر عاطفی در کنارشان بودند. احساس پذیرفتهشدن توسط خانواده یک عامل محافظتی مهم در برابر اضطراب و افسردگی حتی در سختترین شرایط (مانند کودکان سرباز سابق) شناخته شده است. یونیسف نیز هشدار داده که کودکانی که در معرض جنگ و ناامنی قرار میگیرند اگر از حمایت روانی خانواده محروم باشند، به مشکلاتی چون اختلال خواب، شبادراری، اضطراب مزمن و PTSD دچار میشوند؛ اما با رفتار صحیح والدین میتوان تا حد زیادی از این آسیبها پیشگیری کرد. این اطلاعات از Rokna گرفته شده است.حمایت خانواده برای کودکان و بیماران روانی مزمن
برای کودکان
خانواده میتواند با ایجاد یک محیط امن و قابل پیشبینی، از شدت ترس و اضطراب کودکان بکاهد. ایجاد حس امنیت اولین و مهمترین گام است؛ حضور فیزیکی والد یا مراقب در کنار کودک هنگام وقوع حملات یا شنیدن صدای آژیر، تا حد زیادی واکنش ترس کودک را کاهش میدهد. وقتی کودک احساس کند در پناه خانواده است، پاسخهای عصبی-هورمونی ترس در مغزش (مثلاً در آمیگدال) کمتر تحریک میشود. نحوهی واکنش والدین به بحران نیز بسیار تعیینکننده است؛ کودکان از احساسات و رفتار والدین سرنخ میگیرند و اگر والدین پریشان و آشفته باشند، کودک بهراحتی متوجه غیرعادی بودن اوضاع میشود. بنابراین، پدر و مادر باید ضمن پذیرش طبیعی بودن ترس و اضطراب خود، تا حد امکان آرامش ظاهریشان را حفظ کنند و مدیریت استرس خود را در اولویت قرار دهند. این اطلاعات از Fararu گرفته شده است. خانواده با فراهم کردن فضایی برای صحبت و طرح پرسشها میتواند از گیجشدن کودک در شایعات و تصورات غلط جلوگیری کند؛ باید به سوالات کودک با زبانی ساده و صادقانه پاسخ داد و در عین حال امید و اطمینان خاطر را القا کرد. پژوهشها تأکید دارند که ارتباط باز و صمیمی و امکان بیان احساسات برای کودک، از بروز مشکلات رفتاری و اضطرابی پیشگیری میکند.برای بیماران روانی مزمن
برای بیماران روانی مزمن نیز حمایت خانوادگی نقشی حیاتی دارد. افراد مبتلا به بیماری شدید روانی معمولاً وابستگی بیشتری به شبکه حمایت غیررسمی خود (خانواده و نزدیکان) دارند و در بحران، این شبکه ممکن است تنها تکیهگاه آنها باشد. حمایت اجتماعی کافی با بهبود سلامت و بهزیستی بیماران با اختلالات روانی شدید (SMI) ارتباط مستقیم دارد و خانواده اولین منبع این حمایت است. این اطلاعات از PMC گرفته شده است.حمایتهای چندگانه خانواده از بیماران روانی مزمن
خانواده میتواند با حمایتهای چندگانه از این بیماران مراقبت کند:- حمایت عاطفی: همدلی، درک ترسها و دلمشغولیهای بیمار
- حمایت ابزاری: کمک در تهیه داروها، فراهم کردن محل امن برای استراحت
- حمایت در مدیریت درمان: نظمدهی به مصرف دارو و پیگیری درمان حتی در شرایط بحران
- حمایت در فعالیتهای روزمره: حفظ یک روال عادی در غذا خوردن، خواب، سرگرمیهای ساده
توصیههای رفتاری و مراقبتی فوری و بلندمدت
در مواجهه با شرایط جنگی، اجرای اقداماتی فوری برای تأمین آرامش روانی و نیز برنامهریزی مراقبتهای بلندمدت جهت جلوگیری از آسیبهای ماندگار، هر دو ضروریاند. در ادامه، راهکارهای عملی برای والدین کودکان و خانوادههای دارای بیمار روانی مزمن، به تفکیک اقدامات فوری (هنگام یا بلافاصله پس از بحران) و اقدامات بلندمدت (روزها و ماههای پس از بحران) ارائه شده است.اقدامات فوری حمایت روانی
برای کودکان
- ایجاد محیط امن جسمی و عاطفی: در لحظات حمله یا آژیر، کودک را در آغوش گرفته یا دستش را بگیرید تا حضور شما را حس کند. با صدایی آرام توضیح دهید که در حال انجام چه کاری برای امنیت او هستید (مثلاً «الان با هم به یک جای امن میرویم»).
- حفظ آرامش ظاهری: هرچند خودتان مضطربید، تلاش کنید وحشتزده یا آشفته بهنظر نرسید. کودکان از والدین الگو میگیرند و آرامش شما به آنها منتقل میشود.
- اطلاعرسانی کوتاه و صادقانه: در حد فهم کودک برایش توضیح دهید چه اتفاقی افتاده است. مثلا بگویید «گاهی صدای آژیر میآید تا به ما بگوید در پناهگاه امن بمانیم. این صدا برای حفاظت ماست.» دروغ گفتن یا وعدهی «هیچ اتفاقی نمیافتد» ندهید، چون بیاعتمادی کودک را در پی دارد.
- حواسپرتی سازنده: در لحظات بحرانی میتوانید حواس کودک را با بازیهای کلامی ساده، قصهگویی بداهه یا خواندن شعر منحرف کنید تا زمان سریعتر بگذرد و تمرکزش از ترس منحرف شود.
- بهکارگیری تکنیکهای آرامسازی بدنی: پس از وقوع اتفاق، با هم چند نفس عمیق بکشید. میتوانید از کودک بخواهید فوت کردن شمع خیالی یا بادکردن بادکنک را تجسم کند تا تنفس عمیق انجام دهد. ماساژ ملایم شانهها یا نوازش موهای کودک، پخش یک موسیقی آرامبخش یا لالایی و انجام نرمشهای کششی ساده نیز به کاهش تنش بدنی او کمک میکند.
- محدود کردن مواجهه با صحنههای دلخراش: اگر صحنه آسیب یا تخریب را دیدهاید، کودک را تا حد امکان از مشاهده مستقیم یا تصاویر رسانهای مربوط به آن دور نگه دارید. قرار گرفتن در معرض تصاویر خشونتآمیز، ترس کودک را تشدید میکند و درک او از واقعیت را دچار سوءتفاهم میسازد.
برای بیمار روانی مزمن
- تأمین ایمنی و مراقبت نزدیک: در لحظه بحران، اولویت با حفاظت فیزیکی بیمار است. او را به مکانی امن (پناهگاه، زیرزمین امن یا فضای دور از شیشهها) هدایت کنید و کنار او بمانید. سعی کنید تماس چشمی برقرار کرده و با جملات کوتاه و آرام او را راهنمایی کنید («الان باید اینجا بنشینیم»، «من کنارت هستم») تا دچار وحشت نشود.
- اطمینان از مصرف دارو: اگر زمان مصرف داروی بیمار فرارسیده یا داروی آرامبخش فوری (با نسخه پزشک) در اختیار دارید، طبق دستور پزشک دارو را به بیمار بدهید تا از بروز بحران روانی حاد پیشگیری شود.
- کاهش تحریکات حسی: بیماران روانپریش ممکن است نسبت به صداهای بلند یا نورهای چشمکزن واکنش شدید نشان دهند. اگر آژیر یا انفجار بیمار را پریشان کرده، گوشهای او را با هدفون، گوشگیر یا حتی دستهای خودتان بپوشانید. در فضای پناهگاه، گوشهای ساکتتر و کمنورتر برای او پیدا کنید.
- ارتباط کلامی ساده و مداوم: با لحنی آرام به بیمار یادآوری کنید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است («یه صدای بلند اومد، برای همین اومدیم اینجا که امن باشیم») و تأکید کنید که همراه او هستید.
- جلوگیری از رفتارهای خطرناک: برخی بیماران ممکن است در اثر گیجی یا هذیان دست به اقدامات خطرناک (مثل ترک پناهگاه، فریاد زدن یا در موارد شدید پرخاش فیزیکی) بزنند. یک عضو خانواده باید مسئول تحت نظر داشتن مستقیم بیمار باشد. این اطلاعات از NAMI گرفته شده است.
- تماس با کمک حرفهای در صورت نیاز: اگر بیمار دچار حمله شدید روانی (مانند جنون حاد یا رفتار کاملاً خارج از کنترل) شد، پس از رفع خطرات فوری جنگی، به سرعت با روانپزشک معالج او یا اورژانس اجتماعی/روانی تماس بگیرید. این اطلاعات از UNICEF بهدست آمده است.
مراقبتها و مداخلات بلندمدت
برای کودکان:
- برقراری مجدد روتینهای روزانه: حتی اگر جنگ زندگی را مختل کرده، تلاش کنید برنامههای منظم روزمره کودک را احیا یا جایگزین کنید. ساعات خواب و بیداری منظم، زمانبندی برای بازی، درس یا کارهای کوچک روزانه، و ادامه رسوم خانوادگی (مثل دعا کردن صبحگاهی یا صرف عصرانه در کنار هم) به کودک حس بازگشت به وضعیت نرمال میدهد.
- تخلیهی هیجانی از طریق بازی و هنر: بازی، نقاشی، داستانسرایی و سایر فعالیتهای خلاقانه ابزار طبیعی کودکان برای پردازش تجربیات سخت است. فرصت کافی برای بازی آزاد به کودک بدهید؛ حتی در فضای محدود پناهگاهها میتوان بازیهای تخیلی یا هنری ترتیب داد. این کار به مرور از شدت ترسهای درونی میکاهد. یونیسف ایجاد فضاهای دوستدار کودک در مناطق جنگزده را به همین منظور توصیه میکند تا کودکان بتوانند در محیطی امن بازی کرده و حمایت روانی دریافت کنند.
- گفتوگوی مداوم و گوش دادن فعال: بعد از بحران، به صحبتهای کودک با دقت گوش دهید. ممکن است پرسشهای زیادی درباره علت جنگ یا سرنوشت افراد داشته باشد؛ با حوصله پاسخ دهید یا اگر پاسخ را نمیدانید، صادقانه بگویید. احساسات او (غم، خشم، ترس) را تصدیق کنید و از بیانشان استقبال کنید.
- محدودسازی دریافت اخبار و تصاویر خشن در بلندمدت: تلاش کنید کودک را از مواجههی مستقیم با این موارد دور نگه دارید و اطلاعات را بهصورت کنترلشده و مناسب سنش در اختیارش بگذارید. این اطلاعات از Iranpa بهدست آمده است.
- تقویت حمایت اجتماعی و بازگشت به جامعه: بعد از فروکش کردن خطرات، کودکان را تشویق کنید با همسالان و دوستان خود ارتباط بگیرند. بازگشت به مدرسه (اگر ممکن باشد) یا شرکت در فعالیتهای گروهی مانند کلاسهای بازی درمانی، نقاشی گروهی یا حتی جمعهای مذهبی/آیینی مناسب سن، حس همبستگی و عادیشدن اوضاع را در کودک تقویت میکند.
- شناسایی علائم تأخیری و دریافت کمک تخصصی: در هفتهها و ماههای بعد، والدین باید مراقب علائم پایدار یا تأخیری استرس پس از سانحه باشند. اگر کودک برای مدت طولانی هنوز از خواب میپرد، کابوسهای مکرر میبیند، در بازیهایش مرتباً صحنههای جنگ را تکرار میکند، گوشهگیر و غمگین شده یا پرخاشگری شدید نشان میدهد، لازم است با روانشناس یا روانپزشک کودک مشورت شود.
برای بیماران روانی مزمن:
- تداوم درمان و پیگیری پزشکی: در اسرع وقت پس از بحران، ارتباط بیمار را با نظام درمانی برقرار کنید. اگر جلسات روانپزشک یا درمانگر بهدلیل جنگ قطع شده، سعی کنید از طریق تماس تلفنی، آنلاین یا مراجعه حضوری (در صورت امکان) پیگیری را انجام دهید. تأمین داروهای بیمار در بلندمدت حیاتی است. این اطلاعات از سازمان بهداشت جهانی بهدست آمده است.
- برقراری روال روزانه جدید: یک برنامه منظم روزمره متناسب با وضعیت جدید برای بیمار تنظیم کنید. این کار به بیمار احساس کنترل بیشتری بر زندگیاش میدهد و از استرس میکاهد.
- حمایت عاطفی و تعامل اجتماعی: انزوا برای بیمار روانی در شرایط پساجنگ بسیار خطرناک است. مشارکت دادن او در جمعهای خانوادگی، مناسبتهای فرهنگی/مذهبی محلی یا گروههای حمایتی همسان توصیه میشود.
- توانمندسازی بیمار و حمایت از استقلال: بحران نباید منجر به نادیده گرفتن کامل حق تصمیمگیری بیمار در امور شخصیاش شود.
- شناسایی محرکها و آموزش راهبردهای مقابله: طی جلسات آرام با بیمار گفتگو کنید و بشناسید چه عواملی بیشترین استرس یا عود علائم را برای او ایجاد میکند.
- نظارت بر علائم و اقدام زودهنگام: خانواده باید در ماهها و حتی سالهای پس از جنگ، مراقب بازگشت یا تشدید علائم بیمار باشد.
- خودمراقبتی و حمایت از خانوادهی بیمار: نباید فراموش کرد که خانواده نیز تحت فشار روانی شدید قرار دارد. فرسودگی روانی مراقبین میتواند به کاهش کیفیت مراقبت و حتی تنش در رابطه با بیمار بینجامد
موسسه خیریه آسا
مطالب دیگر مرا بخوانید