تحلیل روانشناسی سرگذشت واقعی مرگی خودخواسته

تحلیل روانشناسی سرگذشت واقعی مرگی خودخواسته

در دو مطلب قبلی با عنوان «سرگذشت واقعی مرگی خودخواسته» به روایت های واقعی زندگی دو خواهر به نامهای شهناز و سپیده پرداختیم که هر دو پس از طی دوره ای سخت از و ابتلا به انواع اختلالات روانی، اقدام به خودکشی کردند و خوشبختانه سپیده بعد از اقدامات درمانی و توانبخشی بهبودی نسبی پیدا کرده و زندگی تازه ای را در سرای احسان شروع کرد اما متاسفانه شهناز درگذشت. 

در ادامه تحلیل زندگی و روند درمان سپیده و تشریح وضعیت توانبخشی او توسط کادر درمان سرای احسان را پی می گیریم. بدیهی است این پرونده می تواند حاوی نکات آموزشی بسیاری برای درمانگران و نیز دانشجویان رشته های روانشناسی و سایر علاقمندان باشد.

بررسی

خودکشی[۱]  آسیب‌زدن آگاهانه به خود است که از نظر فرد بیمار بهترین روش ‌ابراز ناراحتی است که برای حل مشکل خویش به آن متوسل می‌شود.

بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیتوی ملی بهداشت روانی آمریکا، خودکشی تلاشی است آگاهانه به‌منظور خاتمه‌دادن به زندگی توسط خود شخص. ممکن است این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد باقی بماند. تعریف اخیر سه شکل این پدیده را به شرح زیر مطرح می‌کند:

  • خودکشی به‌اتمام‌رسیده: به معنای عملی موفق است که منجر به مرگ می‌شود.
  • اقدام به خودکشی: اقدام ناقصی است که به مرگ منتهی‌ نشده است.
  • افکار متمایل به خودکشی: فرد در ذهن و فکر خویش تمایل به خودکشی دارد، اما آن را به مرحلۀ اجرا درنیاورده است.

ادوین اشنایدمن،[۲] در سال ۱۹۱۸، پس از تعریف خودکشی در کتاب مرگ‌های انسانخصوصیات ده‌گانه‌ای را برای آن برمی‌شمارد که در زیر به چهار خصیصۀ مهم آن که با اقدام شهناز و سپیده ارتباط بیشتری دارد اشاره می‌شود.

  • شایع‌ترین هدف خودکشی جست‌وجوی راه‌حل است.
  • عمده‌ترین هیجان در خودکشی ناامیدی و درماندگی است.
  • عمل مرسوم در خودکشی بیان (کلامی یا غیرکلامی) قصد خودکشی است.
  • عمده‌ترین عامل تحریک‌کننده در خودکشی نیازهای روانی ناکام مانده است.

چنانچه سه اصل مهم در تعریف خودکشی، یعنی  «آگاه‌بودن»، «ارادی‌بودن»، و «همراه» با پیامدهای «ناگوار و مرگ‌آور» را مد نظر داشته باشیم و هم‌زمان بر چهار خصیصۀ ذکرشده در تعریف اشنایدمن دقت کنیم و مجدداً داستان زندگی  شهناز و سپیده را مرور کنیم، درمی‌یابیم اقدام آن‌ها آگاهانه و ارادی بود. مرگ آخرین  انتخاب آن‌ها برای رهایی از احساس بن‌بست در زندگی است. آن دو در تکاپوی یافتن راهی سهل‌الوصول بودند، زیرا احساس استیصال و ناامیدی، نیازهای روانی سرکوب‌شده، و حتی ابراز کلامی و غیرکلامی اقدام به خودکشی در لحظه‌لحظۀ زندگی شهناز و سپیده مشهود است. با این تفاوت که اقدام شهناز، که به افسردگی شدید مبتلا بوده، جدی، آنی و با استفاده از روشی مطمئن همراه بود تا تضمین‌کنندۀ خاتمۀ زندگی و به‌تبع آن ختم درد و رنج باشد. اما در زندگی سپیده، که از هوش ذهنی و هیجانی بالایی برخوردار بوده و در سراسر زندگی‌اش از ناکامی، ناامیدی، فشارهای روانی و خانوادگی شدید رنج ‌می‌برده و همواره در جست‌وجوی راه‌حلی آزادی‌بخش بوده ، به شکلی متفاوت متجلی شده است.

اگرچه از داستان زندگی شهناز اطلاعات چندانی در دست نیست، اما بررسی علل خودکشی وی با مرور زندگی دشوار خانوادگی و اجتماعی و ابتلای وی به افسردگی چندان دشوار نیست. او از حمایت خانوادگی و اجتماعی محروم بود. ناکامی‌ها و ناامیدی‌های بسیاری را از سر گذراند، کورسویی از امید برای تغییر و اصلاح آینده نداشت، مرگ نزدیکان و رهاشدگی و بی‌اعتنایی اطرافیان را مکرر تجربه کرد و از طرف دیگر بابت تغییر خلقش[۳]  از افسردگی به شیدایی سرزنش می‌شدو در زندگی، جز سیاهی، تباهی، و ناامیدی را تجربه نکرد. اگر انتظار داشته باشیم که در آن دریای درد و غم و اندوه، به‌جز مرگ می‌توانست به دستاویز دیگری بیندیشد در قضاوت خویش چندان منصف نبوده‌ایم. آیا راهکاری را می‌شناسید که می‌توانست سریع و به‌صورت کامل همۀ مشکلات او را حل می‌کرد و به همۀ دردهایش پایان می‌بخشید و جوانه‌های امید را می‌رویاند و نشاط و کامیابی را برای او به ارمغان می‌آورد؟!

اما، داستان زندگی سپیده بسیار متفاوت است. سپیده دختری است باهوش و بینش عمیق. اگرچه با گفته‌هایش زندگی سختی را به تصویر کشیده، اما جوان پرانرژی و بانشاطی است و از هوش هیجانی[۴]  بالایی برخوردار است.

در جای‌جای داستان زندگی‌اش از درد و رنج و کتک و بی‌اعتنایی سخن گفته است، اما به‌آسانی می‌توان دریافت که لحظات خوش بسیاری را نیز پشت سر گذاشته و به‌عمد یا به‌صورت غیرارادی و ناخواسته لحظات خوش زندگی را فراموش کرده و یا از تعریف آن‌ها اجتناب کرده است. لباس‌های شیک می‌پوشید، آرایش می‌کرد و از نمایش جوانی و زیبایی خود به دیگران لذت می‌برد و، به این ترتیب، بسیاری از فشارها و استرس‌های زندگی را سرکوب می‌کرد.

خوب است به برخی از ناگفته‌های سپیده که در پروندۀ وی درج شده و یا توسط مربیان و درمانگران و حتی خواهر وی نقل شده و همچنین مواردی که از تعریف زندگی خود او به دست آمده است اشاره کنم.

سپیده بسیاری از قسمت‌های زندگی‌اش را، مانند دورۀ نوجوانی و ایام تحصیل در دبیرستان، که قاعدتاً از مهم‌ترین بخش‌های زندگی فردی، خانوادگی، و اجتماعی او بوده و همین‌طور خاطراتی را که مربوط به حضورش در بهزیستی و سرای احسان است، به خاطر نیاورده یا بازگو نکرده است. اسامی بسیاری از افراد مؤثر در زندگی‌اش را فراموش کرده و، در مقابل، اسامی برخی دیگر را به یاد آورده است. برخی خاطرات را با تمام جزئیات تعریف کرده و البته در تعریف همان بخش از خاطراتی که به یاد دارد نیز بسیار انتخابی عمل کرده است.

به باور روان‌شناس معالج سپیده، فراموشی وی ناخواسته، غیرارادی و ناشی از عملکرد سازوکارهای دفاعی روانی است. یعنی سپیده با استفاده از مکانیسم‌های دفاعی خاصی بخش‌هایی از زندگی خود را به یاد نمی‌آورد تا به این طریق از روان خود محافظت کند. اما باور من، بخشی از فراموشی سپیده کاملاً تعمدی است و وی به‌سختی قصد دارد از خاطرات خود، که احتمالاً برای او ناخوشایند و زجرآور است، حافظت کند.

علاقۀ وافر سپیده به ارائۀ تصویری مطلوب از خود، کمال‌گرایی او، تجربۀ استرس‌های شدید، ترس از انتقادشدن و سرزنش‌شدن و همچنین تعریف خاصی که خواهر سپیده از زندگی و شخصیت وی ارائه می‌کند،  می‌تواند ادعای فوق را تأیید ‌کند.

سمیه در تماس تلفنی به همکاران مددکار اظهار داشته بود: «دیگر با من تماس نگیرید. من خواهری به اسم سپیده ندارم. سپیده یک شیطان است که هوش بالایی دارد. او روابط نامشروع فراوانی داشته و حتی با … نیز رابطه داشته است. باعث بی‌آبرویی خانواده شده است. همیشه نقش بازی می‌کند. او به درد بالیود می‌خورد.» اگر صحبت‌های سمیه را در کنار فراموشی‌ها و خاطرات بازگونشدۀ وی قرار دهیم، نکات قابل توجهی به دست می‌آید و علت بازگو‌نکردن برخی خاطرات به‌وضوح مشخص می‌شود. او به استناد مندرجات پرونده‌های درمانی، روان‌شناسی، مددکاری، و توان‌بخشی چندین بار به پرخاشگری شدید، خودآزاری، و دیگرآزاری اقدام کرد.

در مرکز بهزیستی ورامین، با مددجویان درگیر شد و بیش از سه بار به مربی خود حمله کرد و حتی قصد خفه‌کردن او را داشت. پرخاشگری وی در سرای احسان نیز به‌صورت مکرر اتفاق افتاد و علاوه بر درگیری با چند نفر از مددجویان که فقط به یک مورد آن اشاره کرد، با پرستار بخش و مربی حرفه‌آموزی و مسئول توان‌بخشی نیز درگیر شد. در یکی از همین موارد پرخاشگری، شیشۀ دفتر پرستاری را شکست و با تکه‌ای از شیشه اقدام به خودزنی کرد و جالب‌تر اینکه، وقتی در مورد پرخاشگری از او سؤال شد، عنوان کرد: این بار قصد خودکشی داشتم. آن دفعه که خودسوزی کردم فقط از روی خشم بود و قصد کشتن خود را نداشتم.»

یادآوری می‌کنم که به گفتۀ سمیه: «سپیده، در دوران نوجوانی و جوانی، از برقراری ارتباط نامشروع با افراد مختلف و حتی محارم ابایی نداشت.»

همۀ درمانگران سپیده متفق‌القول‌اند که وی از هوش بالایی برخوردار است؛ به انضمام اینکه این موضوع در صفحات مختلفی از پرونده‌های درمان وی نیز درج شده است؛ پس، این نکته مؤید آن است که فراموشی سپیده انتخابی است و او به بهترین شکل ممکن از سازوکار‌های دفاعی روانی برای سرکوب‌کردن خاطرات ناخوشایندش بهره می‌گیرد.

پیچیدگی‌های شخصیت سپیده به‌قدری زیاد است که تحلیل و بررسی آن در این مجال اندک امکان‌پذیر نیست. روان‌پزشک و روان‌شناس معالج سپیده در تشخیص اولیه و ثانوی بیماری وی هم‌نظر نیستند و ادله و تحلیل‌های متفاوتی را ارائه می‌دهند. روان‌پزشک معالج او بر این باور است که محور I تشخیصی وضعیت روانی سپیده، که مربوط به اختلالات روان‌پزشکی به استثناء عقب‌ماندگی ذهنی و اختلال شخصیت است، مثبت بوده در مقابل، به باور روان‌شناس معالجش، او علائمی دال بر ابتلا به اختلالات محور Iندارد و صرفاً در محورII (اختلال شخصیت) قرار می‌گیرد. همین ویژگی‌های خاص شخصیتی وی موجب شد تا وضعیت روانی اجتماعی او در جلسۀ تخصصی جداگانه‌ای که از آن به گزارش موردی[۵] تعبیر می‌شود مطرح شود. لذا، تنها بخش‌هایی از آن که با اقدام به خودسوزی و خودزنی ارتباط نزدیک‌تری دارد بررسی می‌شود.

بدیهی است سپیده در عمر سی سالۀ خود شاهد اتفاقات تلخ و دردآوری بود که بسیاری از این حوادث و رویدادها ماهیت آزاردهندگی داشتند و از بد روزگار گاه شدید و مستمر نیز بوده اند.

فوت مادر در زمانی که سپیده خردسال بوده و بالطبع به‌عنوان آخرین فرزند خانواده بسیار به مادر وابسته بود، ازدواج مجدد پدر، ناسازگاری با نامادری، سخت‌گیری‌های مستمر و بی‌دلیل خواهر و برادرها، ابتلا به بیماری  صرع همراه با علائم ظاهری ناخوشایند و تشنج‌های پی‌درپی، فوت برادری که به او بسیار علاقه‌مند بود، تعرض و سوءاستفادۀ جنسی از او توسط افرادی که می‌بایست ملجأ و پناه وی باشند، اغفال توسط دوستان، بهره‌کشی جنسی و غیرجنسی مکرر، خودسوزی، فوت پدر، فرار و فوت برادر مقتدر، مجادله‌ها و تنازعات شدید خانوادگی، تعیین‌نکردن مرز در روابط بین‌فردی و داشتن روابط آزاد و خارج از قاعده که در نهایت منجر به طردشدن وی از طرف خانواده شد، و مصرف مواد مخدر و محرک از عمده‌ترین عوامل استرس‌زای زندگی سپیده است.

این استرس‌ها و فشارهای مستمر و آزاردهنده که تحمل آن‌ها خارج از توان محدود سپیده بود، با ناامیدی از تغییر و بهبود شرایط تقویت ‌‌شد و سبب تشدید پرخاشگری، رفتارهای تکانشی، و روابط بی‌ثبات در او شد که پیامدهایی چون حساسیت به طردشدن از طرف دیگران، احساس بی‌پناهی و رهاشدگی را با خود به همراه داشت و در روان لطیف و ناپختۀ وی تأثیرات نامطلوبی به جا گذاشت. از این رو، علی‌رغم چهار سال تلاش درمانگران سرای احسان، کماکان این رفتارهای تندخویانه را حتی در برخورد با درمانگران و پرسنل مجموعه از خود بروز می‌دهد.

طرحواره روانی- سرای احسان- خودکشی

سپیده احساس رهاشدگی می‌کند و نمی‌تواند به افرادی که می‌شناسد اعتماد کند یا به آنان دل‌بسته شود، زیرا ایمنی لازم را ندارد. این احساس ناخوشایند موجب شده که او خود را تنها و بی‌دفاع بداند. از این رو، تلاش می‌کند تا برای دفاع از خود با افرادی که به زعم او منبع اقتدار و قدرت هستند ارتباط برقرار کند. این افراد علاوه بر اینکه می‌توانند نقش محافظ و مدافع را برای او داشته باشند، جانشینی مناسب برای «مادر غایب»، «پدر منفعل»، و «برادر مقتدر» خواهند بود.

به‌علاوه، تنبیه نقش پررنگی در زندگی سپیده داشته است، تا آنجا که موجب شکل‌گیری احساس گناه در او شده و آن را به یکی از ناخوشایندترین احساسات وی بدل کرده است. سپیده، پس از هر آسیبی که به خود یا دیگران می‌زند، احساس ناخوشایند «خود تنبیه‌گری» را نیز تجربه می‌کند. او از خودش ناراضی شده است و خود را مسئول بسیاری از مشکلات می‌داند. بنابراین، به تنبیه خود اقدام می‌کند و چون بدن کاملاً در دسترس اوست، تنبیه بدنی را از طریق آسیب‌زدن به خود برنامه‌ریزی و اجرا می‌کند.

روان‌شناس معالج سپیده بیماری وی را «اختلال شخصیت مرزی» می‌داند. او بر این باور است که ذهن سپیده متشکل از طرح‌واره‌های مختلف ذهنی همچون «رهاشدگی»، «والد تنبیه‌گر»  و همچنین طرح‌وارۀ «انسان بالغ» است. این طرح‌واره می‌تواند کارکردهای مستقلی در مجموعه داشته باشد. بسیاری از اوقات، او می‌تواند هیجانات خود را مدیریت کند، دشواری‌های زندگی را تحمل کند، و به فردایی بهتر امیدوار باشد. به همین دلیل، پزشک وی تقویت توانایی‌ها، بهبود مدیریت توانمندی‌ها و کاهش احساس گناه را در کنار درمان پزشکی و روان‌پزشکی و بازتوانی، برای درمان او پیشنهاد کرده است.

بخشی از صورت، بازو، و شکم سپیده در اثر خودسوزی آسیب دیدهاست. وی همواره به دنبال جراحی پلاستیک صورت بوده تا زیبایی از‌دست‌رفته‌اش را باز یابد. اما اخیراً جملۀ فوق‌العاده‌ای را در جلسۀ درمانی خود عنوان داشت که موجبات شگفتی شد و شعف همگان را برانگیخت.

«دلم نمی‌خواهد که تمام انرژی‌ام را بر جراحی صورتم متمرکز کنم، اهداف دیگری نیز دارم. می‌خواهم ادامه تحصیل دهم. حالا دیگر با سوختگی صورتم مشکلی ندارم. می‌خواهم به‌جای جراحی صورت، روحم را جراحی کنم.»

داستان زندگی سپیده طولانی شد. تشریح وضعیت توان‌بخشی او نیز این قصه را طولانی‌تر ‌کرد که موجب خستگی خوانندگان محترم خواهد شدو اعتراض مسئولان نشریه را نیز در پی خواهد داشت. گله دارند که قصه‌ها طولانی است. لذا، به همین‌قدر بسنده می‌کنم که او نقاشی‌های معنادار زیبایی می‌کشد. به کشیدن چشم انسان‌ها علاقه‌مند است و انسان‌های اطرافش را از چشم‌هایشان قضاوت می‌کند. به قالی‌بافی علاقۀ زیادی دارد و آن را خوب بلد است. البته، وقت زیادی را در کارگاه نمی‌گذراند. اوایل اعتماد به نفس پایینی داشت، اما حالا بهتر شده است. دو روز در هفته هم قلاب‌بافی می‌کند. در فعالیت‌ها و مسابقات ورزشی هم شرکت می‌کند و خصوصاً به شطرنج علاقۀ زیادی دارد. به کاردرمانگرش گفته است:«خیلی قشنگ نقش بازی می‌کنم. عاشق این کار هستم. در زندگی، با همه در صفحۀ شطرنج بازی می‌کنم.»

[۱]. Sucide

[۲]. Ascheneidman

[۳]. mode

[۴]. EQ

[۵]. Case Report

دکتر فرهاد رمضانی نژاد

مدیر عامل موسسه خیریه حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی / دکترای پزشکی

مطالب دیگر مرا بخوانید

درج دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دریافت آخرین اخبار، شماره خود را وارد کنید

سرای احسان

مرکز نگهداری و توانمند سازی بیماران اعصاب و روان

سرای احسان کجاست؟

سرای احسان یک مرکز خیریه مردم نهاد است که به طور شبانه روزی و رایگان از بیماران اعصاب و روان مراقبت می کند و سعی در توانبخشی آنها دارد.

درباره ما بیشتر بخوانید
به دنیای ساده آدم‌های آن‌سوی دیوار بپیوندید

سرای احسان

مرکز نگهداری و توانمند سازی بیماران اعصاب و روان درباره ما بیشتر بخوانید