قصه من: حدیث پر درد حدیثه
حدیثه ۵۵ ساله، مطلقه و با تحصیلات راهنمایی در سال ۱۳۷۴ به عنوان خیابان خواب در سرای احسان پذیرش شد. حدیثه شش خواهر و یک برادر دارد و احتمالا پدر و مادرش در قید حیات هستند اما از سال ها قبل ارتباط خود را با وی قطع نموده و علی رغم تلاش بسیار مددکاران، درحال حاضر شناسایی خانواده ممکن نمی باشد.
به علت نمایش رفتارهای وسواس گونه، تشخیص بیماری حدیثه در زمان پذیرش در مرکز چندان دشوار نبود. علی الظاهر، قبل از پذیرش در سرای احسان، چند بار سابقه بستری در بیمارستان روانپزشکی داشته و به دنبال عدم درمان بیماری و تداوم رفتارهای آزاردهنده وسواسی، زندگی خانوادگی مددجو شدیداً آسیب دیده و ضمن طلاق از همسر، ارتباطش با پدر و مادر و سایر اعضاء خانواده نیز قطع شده است.
از زمان اولین پذیرش مددجو در سرای احسان در دی ماه سال ۱۳۷۴ تا آخرین پذیرش وی در اسفند ماه سال ۱۳۷۹، حدیثه دو بار به خانواده تحویل شده و دو بار نیز از مرکز و بیمارستان فرار نموده و دوبار نیز به منظور دریافت درمان تکمیلی در بیمارستان روانپزشکی بستری شده است. اما تا کنون درمان بیماریش با موفقیت چندانی همراه نبوده است.
ارزیابی های اولیه در زمان پذیرش حاکی از ضعف شدید جسمانی مددجو بوده است. کاهش وزن محسوس و ضعف شدید جسمی حاصل از عدم تغذیه مناسب، کم خونی شدید با لب ها و ملتحمه کاملاً رنگ پریده و صورت تکیده و لاغر، سرانگشتان سائیده شده به نحوی که با کوچکترین ضربه ای دچار خونریزی می شدند، ناخن های رنگ پریده و ریش ریش، اضطراب و پوشاندن انگشتان دست ها با پلاستیک و …. از جمله علائمی بود که در هر یک از پذیرش های چند باره حدیثه در سرای احسان به وضوح دیده می شد. علی رغم برخورداری از هوش و هوشیاری خوب و تمرکز و توجه نسبی، بیمار اطلاعات دقیقی از سال تولد و حتی پذیرش خود در مرکز و آدرس خانواده و اقوام نداده و مدعی است که به علت رفتارهای خاص و غیرطبیعی مادر شوهرش مانند شستشوی کهنه و لباس های آلوده در ظرفشویی دچار وسواس شده و به همین دلیل از همسرش جدا شده است. همچنین، مدعی است که تمایلی برای ارتباط با خانواده خود ندارد زیرا آنها با ازدواج مجدد وی مخالفت نموده اند. علی رغم توجه و تلاش ویژه روانپزشک و روانشناس مجموعه برای درمان، تغییر زیادی در رفتارهای وسواس گونه حدیثه در سال های گذشته دیده نشده است. شستشوی بسیار دست ها به نحوی که موجب خونریزی سرانگشتان دست ها می شود، بستن بند اول و دوم انگشتان دست ها با انواع پلاستیک به منظور جلوگیری از تماس دست ها با اشیاء آلوده، جمع آوری و مخفی نمودن انواع مواد غذایی و لوازم بی مصرف و کثیف مانند نان، کیسه های پلاستیکی، تکه های روزنامه، مسواک و … در زیر تخت یا تشک، عدم مصرف مواد غذایی غیر بسته بندی شده و صرفا مصرف آب معدنی، پنیر، کالباس و شیر بسته بندی و پلمپ شده از جمله علائم دائمی بیمار بوده است که علاوه بر خود بیمار موجبات آزار و اذیت پرسنل پرستاری و خدمات بخش را فراهم نموده و می نماید. البته، تلاش چند ساله کادر درمان موجب افزوده شدن کنسرو تن ماهی، کنسرو عدسی و نان بسته بندی شده با مارک مشخص به رژیم غذایی وی شده و به این ترتیب از سوء تغذیه و کم خونی وی تا حد زیادی جلوگیری شده است.
ارزیابی های مستمر روانپزشکی و روانشناسی نشان می دهد که حدیثه از هوش و هوشیاری طبیعی و تمرکز و توجه نسبی برخوردار می باشد. علی رغم تلاش و توجه ویژه پرسنل، کماکان ظاهری نامرتب داشته و لباس های نو و تمیز را به سختی می پذیرد. هذیان و توهم نداشته و از خلق و عاطفه طبیعی برخوردار است. در حالت عادی دارای تکلم طبیعی است که گاهی با تکلم آشفته که نشان از آشفتگی ذهنی دارد، همراه می شود.
در محیط و شرایطی مانند انجام مصاحبه که با استرس همراه است مضطرب شده و رفتارهای وسواسی و گاهی نیز پرخاشگری داشته و علاوه بر انعطاف پذیری کم، ارتباط اجتماعی ضعیفی نیز دارد به طوری که از فعالیت های جمعی، انجام کارهای کارگاهی و فعالیت های توانبخشی با جدیت دوری می کند.
حدیثه در حال حاضر علاوه بر دریافت درمان دارویی، در برنامه درمانی روانشناسی قرارگرفته و آموزش مهارت های ارتباطی، رفتار درمانی به منظور اصلاح رفتارهای وسواسی و گروه درمانی برای وی برنامه ریزی شده است. وضعیت جسمی وی نیز بهتر شده و استفاده از مواد غذایی متنوع تا حدی در بهبود وضعیت جسمی وی موثر واقع شده است.